ثبت آگهی رایگان
فروشگاه مهین استور 1

باران در شعر فارسی

8 / 10
از 126 کاربر
مرجع : اشعار فریدون مشیری بازدید : 546
مطالب » شعر و ادبیات » اشعار فریدون مشیری » دوشنبه 17 اسفند 1394 در 41 : 15
من نمیگویم درین عالم گرم پو، تابنده، هستی بخش چون خورشید باش تا توانی پاک، روشن مثل باران مثل مروارید باش
باران در شعر فارسی

باران در شعر فارسی

من نمیگویم درین عالم
گرم پو، تابنده، هستی بخش
چون خورشید باش
تا توانی
پاک، روشن
مثل باران
مثل مروارید باش

مطلبهای مرتبط

گفت دانايي که گرگي خيره سر

گفت دانايي که گرگي خيره سر

گفت دانايي که گرگي خيره سر،هست پنهان در نهاد هر بشر!...هر که گرگش را در اندازد به خاکرفته رفته مي شود انسان پاکوآن که با گرگش مدارا مي کندخلق و خوي گرگ پيدا مي کند در جواني جان گرگت را بگير!واي اگر اي ...
نرم نرمک

نرم نرمک

 نرم نرمکمیرسد اینکبهارخوش به حالِ روزگار
باران در شعر فارسی

باران در شعر فارسی

من نمیگویم درین عالم گرم پو، تابنده، هستی بخش چون خورشید باش تا توانی پاک، روشن مثل باران مثل مروارید باش
چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا از مرگ می ترسید ؟

چرا از مرگ می ترسید ؟ چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟ چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟ - مپندارید بوم ناامیدی باز ، به بام خاطر من می كند پرواز ، مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است . ...

دسته بندی مطالب

آمار سایت

نمایش همه
علاقه مندی ها ()